آموزش درس بیست و ششم ۵۰۴ واژه ویدیویی + متن واژگان - آژانس یادگیری

آموزش درس بیست و ششم ۵۰۴ واژه ویدیویی + متن واژگان

1. Possible

Able to be, be done, or happen;

Able to be true;

Able to be done or chosen properly

……………………………..

                    

 

A. Call me tomorrow evening if possible.

اگر مقدور است، فردا سرشب (غروب) به من زنگ بزن.

 

B. It is now possible for man to walk on the moon.

اکنون راه رفتن روی کره ماه برای انسان ممکن است.

 

C. Considering Melissa’s weakness in writing, it is not possible for her to help you with your composition.

با توجه به ضعف ملیسا در نگارش، برایش ممکن نیست که در {نوشتن} انشاء به شما کمک کند.

2. Compel

 Force;

Get by force

……………………………..

                    

 

A. It is not possible to compel a person to love his fellow man.

نمی توان (نمی‎شود) کسی را مجبور به دوست داشتن دیگری کرد.

ممکن نیست کسی را مجبور به دوست داشتن دیگری کرد.

 

 

B. Heavy floods compelled us to stop.

سیلاب های شدید ما را مجبور به توقف کرد.

 

C. Mr. Gorlin is a teacher who does not have to compel me to behave.

آقای گورلین معلمی است که لازم نیست مرا مجبور کند تا درست رفتار کنم.

3. Awkward

 Clumsy;

Not well-suited to use;

Not easily managed;

Embarrassing

……………………………..

                      

 

A. Sally is very awkward in speaking to the class but quite relaxed with her own group of friends.

سالی موقع صحبت با افراد کلاس خیلی دست و پا چلفتی است ولی در جمع دوستان خودش کاملاً راحت است.

 

B. The handle of this bulky suitcase has an awkward shape.

دسته ی این چمدان بزرگ شکل نامناسبی دارد.

 

C. Slow down because this is an awkward corner to turn.

از سرعت خود بکاهید زیرا این کنج (نقطه) برای پیچیدن ناجور است.

4. Venture

A daring undertaking;

 An attempt to make money by taking business risks;

To dare;

To expose to risk

……………………………..

                      

 

A. Ulysses was a man who would not reject any venture, no matter how dangerous.

اولیس مردی بود که هیچ کار مخاطره آمیزی را، هر چند( هرقدر هم) خطرناک، رد نمی کرد.

 

B. John Jacob Astor made his fortune by a lucky venture in animal furs.

ژان ژاکوب آستر ثروت خود را از طریق یک ریسک موفقیت آمیز در کار پوست حیوانات بدست آورد.

ژان ژاکوب آستر با یک ریسک موفقیت آمیز در کار پوست حیوانات پولدار شد.

 

C. Medics venture their lives to save wounded soldiers.

پزشکان جانشان را برای نجات سربازان مجروح به خطر می اندازند.

پزشکان برای نجات سربازان مجروح، جان خود را به خطر می اندازند.

5. Awesome

 Causing or showing great fear, wonder, or respect

……………………………..

                      

 

A. The towering mountains, covered with snow, are an awesome sight.

کوهستان های سر به فلک کشیده ی پوشیده از برف، منظره ی حیرت انگیزی می باشند.

 

B. Connie had such an awesome amount of work to complete before graduation she doubted, she would have everything ready in time.

کارهای ناتمام کانی پیش از جشن فارغ التحصیلی به قدری زیاد بود که شک داشت بتواند همه چیز را به موقع آماده کند.

 

C. The atom bomb is an awesome achievement for mankind.

بمب اتم برای بشریت دستاورد وحشتناکی است.

6. Guide

A person who shows the way;

To direct;

To manage

……………………………..

                      

 

A.  Tourists often hire guides.

توریست ها اغلب راهنما استخدام می کنند.

 

B. The Indian guided the hunters through the forest.

سرخپوست، شکارچیان را در میان جنگل راهنمایی کرد.

 

C. Use the suggestions in the handbook as a study guide.

از توصیه های کتاب راهنما به عنوان راهنمای مطالعه استفاده کنید.

7. Quench

Put an end to;

Drown or put out

……………………………..

                      

 

A.  Foam will quench an oil fire.

کف، آتش سوزی ناشی از نفت را خاموش می کند.

 

B. Only iced tea will quench my thirst on such a hot day.

فقط چای سرد عطش من را در چنین روز گرمی فروکش خواهد کرد.

 

C. He reads and reads and reads to quench his thirst for knowledge.

او مطالعه می کند، مطالعه می کند، مطالعه می کند، تا عطش خود را برای {کسب} دانش فرو نشاند.

8. Betray

 Give away to the enemy;

Be unfaithful;

Mislead;

Show

……………………………..

                      

 

A.  Nick’s awkward motions betrayed his nervousness.

 حرکات دست و پاچلفتی نیک آشفتگی اش را نشان می داد.

 

B. Without realizing what he was doing, the talkative soldier betrayed his unit’s plans.

 سرباز پرحرف بدون اینکه بفهمد چه می کند، نقشه های یگانش را لو داد.

 

C. The child’s eyes betrayed his fear of the fierce dog.

 چشمان کودک، ترس او را از سگ وحشی نشان داد.

9. Utter

Speak;

Make known;

Express

……………………………..

                      

 

A.  When Violet accidentally stepped on the nail, she uttered a sharp cry of pain.

وقتی «ویولت» تصادفاً پا روی میخ گذاشت، از درد فریاد شدیدی کشید.

 

B. Seth was surprised when he was told that he had uttered Joan’s name in his sleep.

وقتی به ست گفته شد نام جوان را در خواب بر زبان آورده است، تعجب کرد.

 

C. When Mr. Fuller saw that his house had not been damaged in the fire, he uttered a sigh of relief.

وقتی آقای فولر فهمید خانه اش در آتش سوزی آسیب ندیده است، نفس راحتی کشید.

10. Pacify

 Make calm;

Quiet down;

Bring peace to

……………………………..

                      

 

A.  This toy should pacify that screaming baby.

این اسباب بازی، آن کودک پر سر و صدا را آرام خواهد کرد.

 

B. We tried to pacify the woman who was angry at having to wait so long in line.

سعی کردیم زنی را که از اجبار به ماندن زیاد در صف عصبانی بود، آرام کنیم.

 

C. Soldiers were sent to pacify the countryside.

سربازان برای آرام کردن اوضاع، به مناطق حومه شهر اعزام شدند.

11. Respond

 Answer;

React

……………………………..

                      

 

A. Greg responded quickly to the question.

گِرِگ به سرعت به سوال پاسخ داد.

 

B . My dog responds to every command I give him.

سگ من به هر فرمانی که به او می دهم، واکنش نشان می دهد.

 

C. Mrs. Cole responded to the medicine so well that she was better in two days.

خانم کول آنقدر خوب در برابر داروها واکنش نشان داد که طی دو روز حالش بهتر شد.

12. Beckon

  Signal by a motion of the hand or head;

Attract

……………………………..

                      

 

A.  Jack beckoned to me to follow him.

جک اشاره کرد که دنبالش بروم.

 

B. The delicious smell of fresh bread beckoned the hungry boy.

بوی مطبوع نان تازه، پسر گرسنه را به سوی خود جلب کرد (کشید).

 

C. The sea beckons us to adventure.

دریا ما را برای ماجراجویی به سوی خود می کشاند.

Words in Use

Some Tall Tales

Do you think it is possible to defeat an opponent so fierce that a glance at her turns one to stone? This was the fate of anyone who looked upon the Medusa, a dreaded monster whose hair was made of hissing serpents. The brave Perseus undertook to fight the Medusa, but he was compelled to do battle in a most awkward manner.

 

چند داستان بلند

آیا فکر می‌کنید می‌توان حریفی را به قدری خشن شکست داد که یک نگاه به او تبدیل به سنگ شود؟ این سرنوشت هر کسی بود که به مدوسا، هیولایی مخوف که موهایش از مارهای هیس هیس کننده ساخته شده بود، نگاه کرد. پرسئوس شجاع مبارزه با مدوسا را ​​برعهده گرفت، اما او مجبور شد به سخت ترین حالت نبرد کند.

 

پایان درس بیست و ششم 504 واژه زبان انگلیسی ، خسته نباشی دوست عزیزم.

پست های مرتبط

مطالعه این پست ها رو از دست ندین!

آموزش درس چهل و دوم ۵۰۴ واژه ویدیویی + متن واژگان

آنچه در این پست میخوانید ۱. Maintain 2. Snub 3. Endure 4. Wrath 5. Expose 6. Legend 7. Ponder 8….

بیشتر بخوانید

آموزش درس چهل و یکم ۵۰۴ واژه ویدیویی + متن واژگان

آنچه در این پست میخوانید ۱. Complacent 2. Wasp 3. Rehabilitate 4. Parole 5. Vertical 6. Multitude 7. Nominate 8….

بیشتر بخوانید

آموزش درس چهلم ۵۰۴ واژه ویدیویی + متن واژگان

آنچه در این پست میخوانید ۱. Epidemic 2. Obesity 3. Magnify 4. Chiropractor 5. Obstacle 6. ventilate 7. Jeopardize 8….

بیشتر بخوانید

نظرات

سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این یک سایت آزمایشی است
ساخت با دیجیتس