آموزش درس هجدهم ۵۰۴ واژه ویدیویی + متن واژگان
1. Tragedy
A very sad or terrible happening;
A sad play
……………………………..
A. It was a tragedy that some pioneers were killed on their way West.
واقعه غم انگیزی بود که برخی از پیشگامان در مسیرشان به غرب کشته شدند.
کشته شدن بعضی از پیشگامان در مسیرشان به غرب اتفاقی غم انگیز بود.
B. If you had your choice between seeing a comedy or a tragedy, which play would you choose.
اگر بین دیدن یک نمایش طنز و یک نمایش غمناک حق انتخاب داشتید، کدام را انتخاب می کردید؟
C. Harry’s enormous jealousy led to the tragedy in their family.
حسادت شدید هری منجر به حادثه ای مصیبت بار در خانواده آن ها شد.
2. Pedestrian
Person who goes on foot;
Walker
……………………………..
A. After driving a bus all day, Norris liked to be a pedestrian and take long, casual walks in the evening.
نوریس بعد از اتوبوس سواری در تمام روز، دوست داشت پیاده شود و پیاده روی های طولانی و راحتی را در وقت غروب انجام دهد.
B. The police say it is urgent that pedestrians stay on the sidewalk.
پلیس می گوید لازم است عابران پیاده در پیاده رو بمانند.
C. I don’t doubt that a pedestrian can get places faster than a car in downtown traffic.
شک ندارم که در ترافیک مرکز شهر عابران پیاده می توانند سریع تر از یک اتومبیل به مقصد برسند.
3. Glance
To look at quickly;
A quick look
……………………………..
A. The observant driver glanced at the accident at the side of the road.
راننده حواس جمع نگاه سریعی به حادثه کنار جاده انداخت.
B. I took one glance at the wretched animal and turned away.
نگاهی اجمالی به حیوان بیچاره انداختم و رد شدم.
C. Thompson identified the burglar after a glance at the photograph in the police station.
تامپسون بعد از نگاهی به عکس در کلانتری، دزد را شناسایی کرد.
4. Budget
Estimate of the amount of money that can be spent for different purposes in a given time
……………………………..
A. We had to decrease the budget this year because our club is broke.
ما مجبور بودیم بودجه را کاهش دهیم زیرا امسال باشگاه ما ورشکسته است.
B. The prominent executive presented her budget to the Board of Directors.
مدیر اجرایی برجسته، برنامه بودجه را به هیئت مدیره ارائه داد.
C. When my mother draws up her budget for the week, she sets aside a goodly sum for nourishing food.
وقتی که مادرم بودجه یک هفته را تنظیم می کند، مبلغ قابل توجهی را برای غذاهای مقوی کنار می گذارد.
5. Nimble
Active and sure-footed;
Quick moving;
Light and quick
……………………………..
A. Although Dusty was a miniature poodle, he was nimble enough to fight bigger dogs.
اگرچه داستی سگ کوچکی بود ولی به قدر کافی فرز و زرنگ بود تا با سگ های بزرگتر بجنگد.
B. The nimble policeman leaped over the fence to pursue the car thief.
افسر پلیس چابک و زرنگ از روی نرده ها پرید تا دزد اتومبیل را تعقیب کند.
C. With my nimble fingers, I’m good at text messaging.
با انگشتان سریع، در پیامرسانی مهارت دارم.
D. At his press conference, the commissioner was quite nimble at avoiding the difficult questions.
در کنفرانس مطبوعاتی خود، کمیسر (رییس) در اجتناب از سوالات سخت، بسیار چابک بود.
6. Manipulate
Handle or treat skillfully
……………………………..
A. Scientists must know how to manipulate their microscopes.
دانشمندان باید بدانند چطور میکروسکوپ های خود را بکار گیری کنند.
دانشمندان باید بدانند چطور با میکروسکوپ های خود را کار کنند.
B. While Mr. Baird manipulated the puppets, Fran spoke to the audience.
در حالی که آقای بِیرد عروسک های خیمه شب بازی را
با مهارت تکان میداد، فران برای تماشاچیان (حضار)
صحبت می کرد.
C. The wounded pilot manipulated the radio dial until he made contact.
خلبان مجروح، شماره گیر رادیویی را دستکاری کرد تا این که تماس برقرار شد.
7. Reckless
Careless;
Heedless;
Wild
……………………………..
A. We must not ignore reckless drivers; we must take them off the road.
نباید رانندگان بی ملاحظه را نادیده بگیریم، ما باید آن ها را از جاده خارج کنیم.
B. After breaking his hand fighting recklessly, Arthur decided to be more cautious in the future.
بعد از اینکه دست آرتور با بی احتیاطی در دعوا شکست، تصمیم گرفت در آینده بیشتر مراقب باشد.
C. The reckless smoker ignited the entire forest.
شخص سیگاری بی دقت، تمام جنگل را آتش زد.
8. Horrid
Terrible;
Frightful
……………………………..
A. Janey avoided staring at the horrid man’s face.
جینی از خیره شدن به چهره ی مرد ترسناک اجتناب کرد.
B.It is simply horrid the way cars pollute the air we breathe.
اتومبیل ها به طرز واقعاً وحشتناکی هوایی را که ما
تنفس می کنیم، آلوده می کنند.
مدلی که ماشینها دارند هوای تنفس ما را آلوده
میکنند واقعاً وحشتناک است.
C. When Mary was good, she was very good, but when she was bad, she was horrid.
وقتی ماری خوب بود، بسیار خوب بود ولی وقتی بد بود وحشتناک بود.
9. Rave
Talk wildly
……………………………..
A. Shortly after taking the drug, the addict began to rave and foam at the mouth.
معتاد مدت کوتاهی پس از کشیدن مواد، شروع به گفتن حرف های نامربوط نمود و دهانش کف کرد.
B. Speedy raved that his car had the capacity to reach 120 miles per hour.
اسپیدی چرند می گفت که اتومبیلش توانایی رسیدن به سرعت ١٢٠ مایل در ساعت را دارد.
C. Sadie was confident that Mr. Stebbe would rave about her essay.
سِیدی مطمئن بود که آقای استب مقاله اش را تحسین خواهد کرد.
10. Economical
Not wasting money or time
……………………………..
A. I find it economical to shop in the large supermarkets
من متوجه شدم که خرید از سوپرمارکت های بزرگ به صرفه است.
B. Marissa was praised for her economical management of the budget.
ماریسا به خاطر مدیریت اقتصادی بودجه تحسین شد.
C. The President made Congress aware of the need to be more economical.
رئیس جمهور، کنگره را از نیاز به صرفه جویی بیشتر آگاه ساخت.
11. Lubricate
Make (machinery) smooth and easy to work by putting on oil, grease, or a similar substance
……………………………..
A. The bulky wheels of a railroad train must be lubricated each week.
چرخ های بزرگ قطار، باید هر هفته روغن کاری شوند.
B. A large quantity of grease is needed to lubricate an airplane engine.
برای روغن کاری موتور یک هواپیما مقدار زیادی گریس لازم است.
C. When an engine is lubricated, it works much better.
وقتی که یک موتور روغن کاری شود، بهتر کار می کند.
12. Ingenious
Having great mental ability;
Clever
……………………………..
A. Bernie devised an ingenious plan to cheat on his income tax.
برنی نقشه ی مبتکرانه ای را طراحی کرد تا در مالیات
بر درآمدش تقلب کند.
B. Rube Goldberg was a journalist who won fame for his ingenious inventions.
روبی گلدبرگ روزنامه نگاری بود که بخاطر اختراعات مبتکرانه اش به شهرت رسید.
C. The master spy had an ingenious way of passing secrets to the agent.
جاسوس بزرگ روش مبتکرانه ای برای انتقال اسرار به مامور مخفی داشت.
Words in Use
The Challenge of the Small Car
The auto makers in Detroit barely survived the tragedy of 1956. That was the year the consumer became aware of the Volkswagen, and the auto market was forever altered. Once Americans got a glance at this low-priced, nimble, small car that one could manipulate so easily, they frequently refused those horrid Detroit monsters with eight cylinders and ten miles to each gallon of gasoline.
چالش ماشین کوچک
خودروسازان در دیترویت به ندرت از تراژدی 1956 جان سالم به در بردند. آن سال بود که مصرف کنندگان از فولکس واگن آگاه شدند و بازار خودرو برای همیشه تغییر کرد. زمانی که آمریکاییها نگاهی به این خودروی کمقیمت، چابک و کوچکی انداختند که میتوان آن را به راحتی اداره کرد، اغلب از آن هیولاهای وحشتناک دیترویت با هشت سیلندر و ده مایل به ازای هر گالن بنزین خودداری کردند.
پایان درس هجدهم 504 واژه زبان انگلیسی ، خسته نباشی دوست عزیزم.
